- کسر کردن
- کاستن
معنی کسر کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- کسر کردن
- کاهیدن
- کسر کردن
- Deduct
- کسر کردن
- deduzir
- کسر کردن
- abziehen
- کسر کردن
- odliczać
- کسر کردن
- вычитать
- کسر کردن
- віднімати
- کسر کردن
- deducir
- کسر کردن
- déduire
- کسر کردن
- dedurre
- کسر کردن
- aftrekken
- کسر کردن
- mengurangi
- کسر کردن
- להחסיר
- کسر کردن
- düşürmek
- کسر کردن
- kupunguza
- کسر کردن
- หักออก
- کسر کردن
- বিয়োগ করা
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باخر رسانیدن چیزی را بسر بردن، موافقت کردن با چیزی
بدست آوردن، حاصل کردن
نابینا ساختن اعماء
به کاری پرداختن، به کاری مشغول بودن، به کار بستن، به جا آوردن، جنگ کردن، کارزار کردن، عمل کردن
Work, Labor
Earn, Gain
ganhar
trabalhar